گشت و گذار در بازار چند صد ساله | از شیر مرغ تا جان آدمیزاد اینجا پیدا می‌شود | نوه‌ها از کسب و کار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در این بازار می‌گویند

نقطه پایانی خیابان ولی‌عصر(عج) میدان مشهوری است به نام تجریش. این میدان که از مکان‌های تجاری، شلوغ و البته دیدنی تهران است با نام خود اول از همه یاد امامزاده صالح(ع) را برایمان تداعی می‌کند.

همشهری آنلاین – نجمه تاجیک: صحن و حیاط این امامزاده در گذشته گورستان عمومی بود که در بیست سال اخیر اثر گورها از بین رفته و فقط تعداد محدودی از سنگ قبرها باقی مانده‌اند. این امامزاده هر ساله مشتاقان زیادی را نه تنها از تهران و شهرهای اطراف بلکه از تمام مناطق کشور به سوی خود می‌کشاند. اما بعد از امامزاده صالح(ع)، این بازار بزرگ تجریش است که قدمتی چند ده ساله داشته و یکی از مظاهر تاریخی شمیران محسوب می‌شود.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

بازار تجریش که قدمت تکیه‌اش را بیش از ۲۲۰ سال می‌دانند، با ۵۰۰‌متر طول از دیدنی‌ترین بخش‌های تهران برای گردشگران بازارهای سنتی است. اگرچه کارکرد اصلی بازار اقتصادی است اما چون از گذشته‌های دور تاکنون در پیوند بسیار نزدیک با زندگی اجتماعی مردم قرار داشته، کارکردهای اجتماعی و فرهنگی متعددی نیز به همراه دارد. بازار از سمت شمال به میدان تجریش و از سمت دیگر به امامزاده صالح(ع) و کوچه‌های اطراف آن دسترسی دارد.

این بازار که می‌توان از آن به‌عنوان قلب تپنده محدوده شمیران یاد کرد، در گذر زمان به تدریج هویت تاریخی خود را از دست داده و آسیب‌های متعددی را به همراه داشته، اما همچنان پذیرایی از افراد مختلف چه ایرانی و چه خارجی را با سلایق گوناگون به عهده دارد.

بزن بریم بازار

بازار تجریش با راهروی نسبتاً تنگ و باریکی شروع می‌شود که مغازه‌هایی با انواع و اقسام اجناس داخلی و خارجی، از ظروف مسی گرفته تا انواع داروهای گیاهی را در خود گنجانده است. بعد از عبور از این راهروی باریک وارد محوطه وسیع و مسقفی می‌شویم که این محوطه را تکیه بزرگ یا بالا می‌گویند. در این محوطه اول از همه انواع میوه و سبزی که در زیباترین شکل ممکن با زرق و برق فراوان چیده شده است به چشم می‌آید. دور تا دور تکیه مغازه‌های کوچک و بزرگی است که بدون نظم وترتیبی خاص با یادآوری حجره‌های قدیمی، کنار هم صف کشیده و اجناسی را مطابق با نیاز مصرف‌کننده عرضه می‌کنند.

مغازه‌های طبقه بالای تکیه هم اجناس خارجی و دست دوم می‌فروشند که طرفدارهای زیادی دارند. پس از گذر از تکیه، در دل بازار و در دو سمت چپ وراست آن پاساژهای مختلفی از جمله پاساژ قائم، البرز و… قرار دارد که هر کدام دنیای گوناگونی از رنگ و طرح را در خود گنجانده است. در شرق و انتهای بازار تکیه کوچکی قرار دارد که به تکیه پایین یا کوچک معروف است. در روزهای عادی در هر دو تکیه عده‌ای از کسبه بازار مشغول کسب و کار خویش‌اند ولی در دهه عزاداری عاشورا کسبه آنجا را تعطیل می‌کنند و تمام سطوح دیوار و در و پیکر تکیه با پارچه سیاه و کتیبه‌ها پوشیده می‌شود و محیط کاملاً آماده برگزاری مراسم این ایام می‌شود.

مرمت و بازسازی بازار

سال‌ها پیش سر و شکل بازار با قیافه امروزی آن بسیار متفاوت بود. زمین آن خاکی بود و از وسط آن جوی آبی رد می‌شد، سقف بازار ابتدا حصیری بود اما بعدها به شیروانی بدل شد. به این‌ترتیب که هر مغازه‌ای برای خودش یک شیروانی درست کرده بود که از ورود آب باران به بازار جلوگیری کند. درهای مغازه‌ها به شکل رودری‌های تخته‌ای بود. صبح‌ها که کاسب‌ها می‌آمدند، رو دری‌ها را بر می‌داشتند و شب هنگام که بازار تعطیل می‌شد، در را می‌بستند و دوباره رودری را سرجایش می‌گذاشتند؛ حالا هفت‌ـ هشت سالی می‌شود که دیگردستی به سر و روی این بازار پیر کشیده شده، سقفی آهنی برای آن مهیا شده و کرکره‌ها جای آن درهای چوبی قدیم را گرفته و دیگر از مغازه‌های بی‌نام و نشان و ایرانیت‌هایی که منظره بدی را به بازار تحمیل کرده بودند، خبری نیست. کاشیکاری‌های ایرانی که نام مغازه‌های بازار بر آن حک شده زیبایی خاصی به بازار داده و اگرچه به قولی «به سبب عادی شدن، تازگی خود را از دست داده» اما باعث شده که این بازار از دیگر بازارهای تهران متمایز شود.

گشت و گذار در بازار چند صد ساله | از شیر مرغ تا جان آدمیزاد اینجا پیدا می‌شود | نوه‌ها از کسب و کار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در این بازار می‌گویند

رونق بازار با راه‌اندازی مترو

سال‌های سال است که هرکسی چه برای زیارت امامزاده صالح(ع) چه برای رفتن به درکه و دربند به تجریش می‌آید بازار را هم از این سفر کوتاه بی‌نصیب نمی‌گذارد. می‌توان گفت تا سه ‌ـ چهار سال پیش تنها وسیله نقلیه عمومی برای رسیدن به تجریش، تاکسی یا اتوبوس‌های درون‌شهری بود، اما چند وقتی می‌شود که با راه افتادن خط مترو، افراد بیشتری حتی از جنوب شهر نیز به تجریش می‌آیند. یکی از کاسب‌های قدیمی بازار تجریش بر این موضوع تأکید کرده و می‌گوید: «چهل سال پیش بازار به این شلوغی نبود، تعداد مغازه‌ها خیلی کمتر بود. فصل زمستان که هوای اینجا سرد می‌شد، اهالی شمیران می‌رفتند پایین شهر و تابستان برمی‌گشتند بالا. اما بعد ازدهه پنجاه و با رونق گرفتن مغازه‌ها و مهیا شدن امکانات، وضعیت بهتر شده است به‌خصوص بعد از راه‌اندازی مترو بازار شلوغ‌تر شد و الان از همه جای شهر مشتری داریم. البته با گران‌ شدن اجناس در سال‌های اخیر میزان فروش بسیار کم شده است.»

گشت و گذار در بازار چند صد ساله | از شیر مرغ تا جان آدمیزاد اینجا پیدا می‌شود | نوه‌ها از کسب و کار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در این بازار می‌گویند

گشت‌وگذار در بازار کهن

مریم و عاطفه دختران ۲۰ و ۲۲ ساله‌ای هستند که هراز گاهی به بازار تجریش می‌آیند و معمولاً دست پر بر می‌گردند. مریم در این‌باره می‌گوید: «ما از وقتی خیلی کوچک بودیم به این بازار می‌آمدیم. اینجا همه جور چیزی پیدا می‌شود که قیمت‌هایش هم نسبتاً خوب است. مثلاً من یک پیراهن مردانه خریدم که قیمتش نسبت به مغازه‌های اطراف خیلی مناسب‌تر بود.» عاطفه در ادامه صحبت‌های دوستش می‌افزاید: «من لباس و کیف‌های سنتی این بازار را دوست دارم. اغلب چند ساعتی را برای دیدن این‌گونه مغازه‌ها صرف می‌کنم.»
کمی آن‌طرف‌تر دختر جوانی همراه مادر خود مغازه‌های بازار را به سرعت از پیش چشم می‌گذرانند. علت آمدنشان به بازار را زیارت امامزاده صالح(ع) عنوان کرده و می‌گویند: «معمولاً ماهی یکی دوبار به امامزاده می‌آییم. بعد از زیارت هم سری به بازار می‌زنیم. قیمت‌های بازار به غیر از خوردنی‌ها خوب است.»
مصطفی، پسر جوانی که ظرفی ترشی به دست دارد، در مورد بازار تجریش می‌گوید: «از وقتی یادم می‌آید، با مادرم برای خرید به اینجا می‌آییم. مادرم معتقد است که به دلیل استقبال مردم معمولاً همه خوراکی‌های بازار تجریش تازه است.»

والک شمیران یادت نره

وقتی قدم در بازار می‌گذاری بوهای مختلفی مشامت را نوازش می‌دهد، بوی انواع ترشی، سبزی‌های محلی، قهوه و نسکافه. «خدیجه محمدی» خانم میانسالی است که تنها علت آمدن خود به بازار را خرید والک کوهی می‌داند و می‌گوید: «این بازار خیلی شلوغ و پر رفت و آمد است. رسیدن به اینجا برای من با توجه به سن و سالم، سخت است. معمولاً چند ماه یک بار و به‌خصوص در اردیبهشت به بازار تجریش می‌آیم تا والک کوهی بخرم.»
محمد قاسمی فروشنده‌ای که۱۶ سال است در بازار تجریش انواع سبزی‌ها را می‌فروشد، درباره والک کوهی می‌گوید: «والک برای کاهش قند خون و همچنین درمان روماتیسم مؤثراست. البته این سبزی بیشتر متعلق به شهرهای زنجان، کردستان و شمیران است، اما از قدیم می‌گفتند والک شمیران از همه جا بهتر است و از نظر قیمت هم با بقیه نقاط سه الی چهار هزار تومان اختلاف دارد.»

سمنوی عمه لیلا

یکی از مغازه‌هایی که در بازار تجریش در کنار دیگر مغازه‌ها خودنمایی بیشتری می‌کند، مغازه‌ای است با نام سمنوی عمه لیلا که البته علاوه بر سمنو، انواع زیتون و دیگر ترشی‌ها را نیز عرضه می‌کند. داود جوانی که در این مغازه به فروختن سمنو و دیگر محصولات مشغول است خود را نوه عمه لیلا معرفی کرده و می‌افزاید: «مادربزرگ من۸۰ سال در کار پخت سمنو بود. سال‌ها پیش سمنوی نذری می‌پخت و به همسایه‌ها و آشنایان می‌داد. تا اینکه ۱۴‌ـ ۱۵ سال پیش، دم دمای عید یک دیگ سمنو آوردند و در این بازارچه فروختند، سال به سال با توجه به استقبال مردم این مقدار سمنو را بیشتر کردند. در حال حاضر هم با دیدن استقبال خوب مردم، سمنو را چهار فصل کردیم. همچنین سمنو عمه لیلا را ثبت کردیم و به کل تهران مثل بازار بزرگ، هفت‌حوض، آریا شهر و گیشا می‌فرستیم.» عمه لیلا که از اهالی شهریار است، هشت – نه سالی است که فوت کرده و کار دشوار پخت سمنوی ایرانی را به عهده پنج دختر خود گذاشته است.

گشت و گذار در بازار چند صد ساله | از شیر مرغ تا جان آدمیزاد اینجا پیدا می‌شود | نوه‌ها از کسب و کار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در این بازار می‌گویند

قدیمی‌ترین چلوکبابی بازار

با گذشت سال‌های زیاد از عمر بازار، صاحبان اصلی مغازه‌ها دیگر از دنیا رفته و فرزندان و نوه‌هایشان شغل آنها را ادامه داده یا کسب دیگری راه انداخته‌اند یا به‌طور کلی مغازه را اجاره داده و دیگر هیچ رنگ و بویی از شغل خانوادگی خود ندارند. اما هنوز هم تعدادی مغازه پیدا می‌شود که از قدیم با همان عنوان شغل قبلی بر جای مانده باشد، مثلاً یک قنادی در انتهای بازار و یک پارچه‌فروشی و یک چلوکبابی. «محسن محمدی فرد» صاحب قدیمی‌ترین چلوکبابی بازار که از بچگی وردست پدرخود فعالیت داشته از حال و هوای بازار قدیم تجریش چنین می‌گوید: «سابق به تجریش سرِ گوگَل می‌گفتند، به دلیل گاوهایی که اینجا می‌فروختند.

البته بازار به این شلوغی نبود. زمستان مغازه‌های اینجا حالت نیمه تعطیل به خودش می‌گرفت و همه پایین یا به قول ما شهر می‌رفتند و دوباره تابستان بر می‌گشتند.» صحبت که به مشتریان قدیمی بازار می‌رسد، او به یاد می‌آورد: «اینجا تنها چلوکبابی بازار بود، پدرم خدابیامرز هم سعی می‌کرد خیلی خوب از مشتریان پذیرایی کند، مثلاً روغن کرمانشاهی استفاده می‌کرد و برای همین مشتریانش خیلی زیاد بودند. از شهربانی، کلانتری، مدیر مدرسه و غیره و غیره به اینجا می‌آمدند. علاوه بر همه اینها جهان پهلوان تختی خدابیامرز هم به اینجا سر می‌زد.» سپس به عکس تختی که به دیوار زده‌اند اشاره کرده و ادامه می‌دهد: «تختی وقتی می‌آمد، یه گوشه‌ای از مغازه که ما به آن خلوت می‌گفتیم می‌نشست. من بچه بودم اما خوب خاطرم هست که تختی چهارشانه و تنومند بود.»

گشت و گذار در بازار چند صد ساله | از شیر مرغ تا جان آدمیزاد اینجا پیدا می‌شود | نوه‌ها از کسب و کار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در این بازار می‌گویند

بازار تجریش و میوه‌های رنگارنگ در فصول مختلف

«سید حسین میری آزاد» که پس از فوت پدر و اجبار در ترک تحصیل در سال ۱۳۳۶ به بازار آمده تا ادامه‌دهنده شغل پدرش باشد، می‌گوید: «زمانی بود که اینجا فقط ما (پدرم) میوه داشتیم. باغ‌های شمیران از توت‌فرنگی گرفته تا زردآلو، گوجه سبز، سیب‌زمینی استامبولی و چه و چه و چه می‌کاشتند. تمام باغداران هم که پدر مرا می‌شناختند، می‌گفتند بارمان را باید به سید عباس بدهیم که دستش خیر دارد. این شد که از همان سال‌ها در شمیران باب شد که بهترین بارها را اینجا پیدا کنند.»
فرقی نمی‌کند در چه فصلی از سال دنبال چه جور میوه‌ای هستید! گوجه‌های گیلاسی، فلفل دلمه‌های رنگی، کنگر، ریواس و… اگر نتوانستید در مغازه‌های اطراف منزل میوه مورد نظر را بیابید، حتماً سری به بازار تجریش بزنید. آن وقت است که اگر به قول معروف کمی دستتان به دهنتان برسد، دیگر حتماً دست خالی از بازار برنمی گردید. مردم محلی شمیران مثلی دارند که می‌گوید: «بازار تجریش هیچ‌کس را دست خالی به خانه نمی‌فرستد!»

———————————————–

*منتشر شده در همشهری محله یک به تاریخ ۱۳۹۳/۲/۲۷

کد خبر 734336

  • بانوی استقامت بعد از ۳۱ سال با فرزندش دیدار کرد

  • داستان دنباله‌دار خانه جلال و سیمین | ما به‌خاطر نیما آمدیم شمیران!

  • «سمند» ترکمن در دارآباد!

  • خواننده معروف: برای تهران هم ترانه خوانده‌ام

  • دکترها حمید را جواب کرده بودند | پسرم شفا گرفت تا شهید شود

  • گشت و گذار در بازار چند صد ساله | از شیر مرغ تا جان آدمیزاد اینجا پیدا می‌شود | نوه‌ها از کسب و کار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در این بازار می‌گویند

  • شمیران همیشه زیباست | مدیران برای کشف استعدادها برنامه‌ریزی کنند

  • آخرین فیش حقوقی شهید فخری‌زاده

  • ببینید | یاوه گویی در پخش زنده تلویزیونی | اسرائیل در نیم ساعت می تواند ایران را نابود کند!

  • ببینید | پدیده ای عجیب و نادر در دزفول | یک تکه ابر سقوط کرد

  • حمله گستاخانه رئیس جمهور کره به ایران در خاک امارات | کره جنوبی برای لاپوشانی به دردسر افتاد

  • عکس | وقتی اتوبوس های تهران ۵۱ سال پیش هم جا نداشتند | مسافرانی که از اتوبوس آویزان می شدند

  • اظهارات مهم دادستان‌ کل کشور درباره کـشف حجاب و برخورد قضائی با زنان بی‌ حجاب | غرب به دنبال منحرف کردن شخصیت والای زنان ایران‌ است

  • ببینید | گاف خنده‌دار هوش مصنوعی | با این حرکت مرزهای AI جابجا شد!

  • واکنش منافقین به حمله رضا پهلوی | قبل از هر چیز باید دهان را از کلمه شاهزاده آب بکشی | دیکتاتور پدرت بود نه ما

  • ببینید | یاوه گویی در پخش زنده تلویزیونی | اسرائیل در نیم ساعت می تواند ایران را نابود کند!

  • تصاویر تماشایی فرود بوئینگ ۷۴۷ بر روی باند از منظره کابین خلبان

  • سوال رونالدو از وزیر ورزش عربستان؛ من بهترم یا مسی؟ | پاسخ غیرمنتظره به ستاره گرانقیمت النصر

  • اظهارات مهم دادستان‌ کل کشور درباره کـشف حجاب و برخورد قضائی با زنان بی‌ حجاب | غرب به دنبال منحرف کردن شخصیت والای زنان ایران‌ است

  • تلخ ترین اتفاق ؛ گاز قطع بود وقتی هم وصل شد خانه را منفجر کرد

  • ببینید | معابر شیراز را آب برد | وضعیت که خودروها گرفتار آن شدند

  • ببینید | ماجرای تبدیل شدن زمین کنار یک قبرستان به خانه‌ تاریخی | صاحبخانه نامدار همین‌جا از دنیا رفت

  • همه تهرانی‌ها با این خیابان خاطره دارند

  • باارزش‌ترین خانه تاریخی دنیا کجاست؟ | از دیوار کاخ خواهر ناصرالدین‌شاه تا آبنماهای باغ الحمرای اسپانیا | پلاک ۲۵۱ را به خاطر بسپار!

  • حاجی نباتی معروف شمیران درگذشت

  • غذاهای گم‌شده در شمیران ۳هزار و ۵۰۰ساله کدامند؟ | از والک‌پلو تا سمنوپزان و از پلو بهتر

  • داستان دنباله‌دار خانه جلال و سیمین | ما به‌خاطر نیما آمدیم شمیران!

دیدگاهتان را بنویسید